شایعه ی پیچیدگیِ زن ها....

ساخت وبلاگ
آرزو های قشنگی را که در سر داشتهدود شد با هر چه از آینده باور داشته! آن ولیعهدی که خیلی دیر فهمید آن همهزخم های کاری اش را از برادر داشته! سنگ میزد اشک هایم بر غرور شیشه ایدرد دارم در دلم انگار مو برداشته! درد دارد با کسی باشی که فکر دیگریستدرد یعنی مومنی معشوق کافر داشته! هرچه از آینده گفتم هیچ تاثیری نداشتتازه فهمیدم که با خود  فکر بهتر داشته! چند سال از عمر شادم را به پایش ریختمشادی اما پیش او معنای دیگر داشته! بعد تحقیق و تفحص؛ تجربه اثبات کردعشق؛ مردن در جوانی را مقرر داشته! حسام_تابش شایعه ی پیچیدگیِ زن ها.......
ما را در سایت شایعه ی پیچیدگیِ زن ها.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0atasheshgh7 بازدید : 181 تاريخ : يکشنبه 24 دی 1396 ساعت: 20:15

ما را تو با گرفتن جان امتحان نکن

از جان خود عزیزتری داشتیم..رفت...

سیدمهدی_ابوالقاسمی

شایعه ی پیچیدگیِ زن ها.......
ما را در سایت شایعه ی پیچیدگیِ زن ها.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0atasheshgh7 بازدید : 2138 تاريخ : يکشنبه 24 دی 1396 ساعت: 20:15

بچه که بودم وقتی کار اشتباهی میکردم مادرم میگفت " اشکال نداره حالا چیکار کنیم تا درست بشه" اما مادر دوستم بهش میگفت "خاک برسرت یه کار درست نمی تونی انجام بدی" امروز هر دو بزرگسال و بالغیم. وقتی اتفاق بدی می افته اولین فکری که به ذهنم میاد "خب چیکار کنم؟" و با حداقل اضطراب و عصبانیت مشکل رو حل میکنم. اما دوستم با مواجه شدن با اتفاقات بد عصبانی میشه و میگه "خاک بر سر من که نمی تونم یه کار درست انجام بدم، چرا من اینقدر بدبختم؟"حرفای امروز ما و احساسی که به فرزندمان می دهیم تبدیل به صدای درونی فرزندمان خواهد شد.مراقب باشیم چه پیامی برای همه عمر به فرزندانمان می دهیم. شایعه ی پیچیدگیِ زن ها.......
ما را در سایت شایعه ی پیچیدگیِ زن ها.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0atasheshgh7 بازدید : 114 تاريخ : شنبه 16 دی 1396 ساعت: 21:57

رنج ما را دو تکه می‌کند. وقتی کسی‌که رنج می‌کشد، می‌گوید: «خوبم... خوبم...» به این دلیل نیست که حالش خوب است. برای این است که خودِ درونش به خودِ بیرونش فرمان داده که واژه‌ی «خوبم» را به زبان بیاورد. او حتا گاهی‌اوقات اشتباهی می‌گوید: «خوبیم.» دیگران فکر می‌کنند که خودش و اطرافیانش را می‌گوید، ولی این‌طور نیست. او دو تکه‌ی خودش را می‌گوید: خودِ آسیب‌دیده و خودِ نماینده‌اش. نماینده‌ای که برای مصرف عمومی مناسب است!رنج، یک زن را دو تکه می‌کند تا کسی را داشته باشد که برایش درد‌و‌دل کند، کسی‌که در دلِ تاریکی کنار او بنشیند، حتا وقتی دیگران ـ همگی ـ تنهایش بگذارند. "گلنن دویل‌ملتن" جنگجوی عشق شایعه ی پیچیدگیِ زن ها.......
ما را در سایت شایعه ی پیچیدگیِ زن ها.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0atasheshgh7 بازدید : 141 تاريخ : شنبه 16 دی 1396 ساعت: 21:57

اینکه زن بوی قرمه سبزی بدهد یا بوی قهوه

یا اینکه اهل کافه و دنیای هنر و مافیهایش باشد
یا اهل خانه داری و ظرایفش
فرع مساله است
اصل مساله این است که وقتی تکیه داده است توی بغلت و دستهایت را جمع کرده است توی سینه اش ضربان قلب تو را پشت قفسه سینه اش بشنود ...
حس کند این حصار امن پابرجا میماند.

ای_لیا

شایعه ی پیچیدگیِ زن ها.......
ما را در سایت شایعه ی پیچیدگیِ زن ها.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0atasheshgh7 بازدید : 150 تاريخ : شنبه 16 دی 1396 ساعت: 21:57

انسان کور را میتوان درمان کرد ولی نادان متعصب را هرگز...تعصب کور‌‌کورانه انسان بینا را کودن میکند.تعصب یک امر اشتباه است، حال فرقی نمیکند که این تعصب نسبت به دین، مذهب، نژاد، قوم، رنگ و حتی فردی باشد...انسان متعصب برای مخفی کردن ضعف اجتماعی خود همواره در حال فرافکنی، تهمت، افتراء، دروغ پردازی، جعل سازی  نسبت به منتقدان خویش استغافل از اینکه برجسته ترین راه شناخت یک انسان بزرگ، اعتراف شجاعانه او به اشتباهات گذشته ی خویش است.از تعصب بپرهیزیمتعصب، بیجا و بجا نداردتعصب، تعصب استهرکس به وسعت تفکرش آزاد است.. شایعه ی پیچیدگیِ زن ها.......
ما را در سایت شایعه ی پیچیدگیِ زن ها.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0atasheshgh7 بازدید : 194 تاريخ : شنبه 16 دی 1396 ساعت: 21:57

او هرگز مرا سرزنش نمی کرد ، هرگز!اگر خطایی می کردممیگفت : نه! تو کار خوبی کردی...او مرا خوب می شناخت و می دانست من آدمِ حساسی ام و اگر بگوید کارت اشتباه بوده شب خوابم نمی برد و تا صبح عذاب می کشم و گریه می کنم ... او تمام این ها را می دانست...او به من نمی گفت تو اشتباه کرده ای..نهایتش میان حرفهایش بدون آن که متوجه باشم، به من یاد می داد که اگر بازهم در آن موقعیت قرار بگیرم همان رفتار را نکنم...یادم می داد باید چه کار کنم.. یادم می داد کمتر ضربه بخورم...او همه جوره مراقبِ من بود.. حتی در خطاهایم مثل شیر پشتم ایستاده بود و حمایتم می کرد...آنقدر که گاهی احساس می کردم کودکی هستم که یک پدرِ چهارشانه دارد و می داند اگر همبازی هایش آزارش دادند دست پدرش را می گیرد و با افتخار به همه نشانش می دهد تا حساب کار دستشان بیاید!!با او از هیچ چیز نمی ترسیدم..تا او را داشتم برای هر شاخِ فیل شکستنی، آماده بودم...هنوز هم جرات ندارم بگویم او زیاد مرا دوست داشت...اما اگر شما کسی را دارید که باشما همین گونه است، قدرش را بدانید،او یا عاشقِ شماست.. یا خیلی بیشتر از این حرفها...!هر آدمی نیاز دارد بعد از مادرش، یکی از این عاشق هایِ واقعی داشته باشد...هر آدمی! نرگس صرافیان طوفان شایعه ی پیچیدگیِ زن ها.......
ما را در سایت شایعه ی پیچیدگیِ زن ها.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0atasheshgh7 بازدید : 84 تاريخ : شنبه 16 دی 1396 ساعت: 21:57


‎به  تكلّم، به تبسّم، به خموشی، به نگاه   
‎می توان بُرد به هر شیوه دل آسان از
دست


کلیم_کاشانی

شایعه ی پیچیدگیِ زن ها.......
ما را در سایت شایعه ی پیچیدگیِ زن ها.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0atasheshgh7 بازدید : 158 تاريخ : شنبه 16 دی 1396 ساعت: 21:57

درِ کلاس های دانشگاه شیشه داشت ، آنقدری بود که بتوانی دوسوم کلاس را ببینیکلاس 106 دانشگاه جای خیلی دنجی بود ، انتهای راهرو بود ، کوچک و نُقلی کلاسش همیشه خودمانی بود ، انگار که دوستانت را دعوت کرده ای به اتاق خودت . من کمتر آنجا کلاس به پستم میخورد ، اما قضیه برای او کمی متفاوت بود و بیشتر کلاس هایش آنجا تشکیل میشد ، اصلا شاید برای همین بود که آن کلاس برایم اینقدر خواستنی جلوه میدادآنروز یادم است که امتحان داشتند ، از آن سخت هایش !غُرغُر درس نخواندن و سخت بودن امتحان را از روزها قبل برایم شروع کرده بود !وقتی رسیدم امتحان شروع شده بود ، رفتم پشت در و درون کلاس را نگاه کردم ،استایل خراب کردن امتحانش مثل خودم بود ، خودکار را میگذاشت روی میز ، دو دستش را میزد روی پیشانی و فقط زمین را نگاه میکرد ،نمیدانم چرا اما دلم میخواست آن لحظه بغلش کنم و بگویم ، ببین ، این امتحان که هیچ ، تو اگر از دنیا هم بیوفتی من با توام ، سرت را بالا بگیر بلامیسر جان ، دلم میخواستم تا جایی که حراست ما را از هم جدا میکرد بغلش میکردمدلم میخواست یقه ی استادش را بگیرم و بگویم آخر مرتیکه ي یلاقبا تو دلت میاید که اینقدر فلانی جانم را ناراحت کنی ؟دلم میخواست ساعت برنارد را داشتم و زمان را نگه میداشتم و تمام برگه اش را از روی دست این و آن برایش پُر میکردم ..رفتم به سمت بوفه ، از اکبر آقایمان دو عدد چایی ، دو عدد هوبی شایعه ی پیچیدگیِ زن ها.......
ما را در سایت شایعه ی پیچیدگیِ زن ها.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0atasheshgh7 بازدید : 136 تاريخ : شنبه 16 دی 1396 ساعت: 21:57

مثبت اندیشي به معنای خود را گول زدن نیست، مثبت اندیشی به معنای ندیدن مشکلات نیست، بلکه مثبت اندیشي یعني: باور داشته باشید برای هر مشکلی راهی هست، باور داشته باشید راه رسیدن به خواسته های تان عزم و اراده خودتان است. باور داشته باشید اگر به هدفی نرسیدیم، آخر دنیا نیست. باور داشته باشید که انسان ها قصد آزار شما را ندارند بلکه آن ها هم مشکلات خودشان را دارند و از همه مهمتر: باور داشته باشید که همه چیز در دست قدرت لایزال خداوند است.  از امروز تلاش کنید، مثبت باشید،فردی مثبت اندیش اما واقع گرا شایعه ی پیچیدگیِ زن ها.......
ما را در سایت شایعه ی پیچیدگیِ زن ها.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0atasheshgh7 بازدید : 149 تاريخ : شنبه 16 دی 1396 ساعت: 21:57

اینجوری نمیشود...یکی برود با زمین حرف بزند، بپرسد مشکلش چیست؟!یکی برود که زمین شناس باشد ..یکی که بلد باشد آرامَش کند.. زخم هایش را با ملایمت پانسمان کند... قبل از اینکه همه مان در شکستگی های دلش دفن شویم...باید کاری کرد...من فکر میکنم زمین هم زن باشد..زن ها دردهایشان را هرشب مرور میکنندو انگار یک دردِ بی پدر، هربار با شدت بیشتر برایشان اتفاق می افتد...آری زمین هم یک زن استزنی که هرشب بغضش را درون خودش می شکند...زن ها زود آرام می شوند... باید کمی درکشان کرد..باید کمی مهربان بود...یکی برود تا دیر نشده، زمین را آرام کند! نرگس_صرافیان_طوفان شایعه ی پیچیدگیِ زن ها.......
ما را در سایت شایعه ی پیچیدگیِ زن ها.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0atasheshgh7 بازدید : 101 تاريخ : شنبه 16 دی 1396 ساعت: 21:57

من از سوال ساده ی "خوبی" کلافه ام
خستم ازین جواب دروغی که "بهترم"
میترسم از کسی که بفهمد هنوز هم...
با گریه های نیمه شب از خواب میپرم

اهورا_فروزان

شایعه ی پیچیدگیِ زن ها.......
ما را در سایت شایعه ی پیچیدگیِ زن ها.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0atasheshgh7 بازدید : 136 تاريخ : شنبه 16 دی 1396 ساعت: 21:57